می خواهم برایت بنویسم

♥♥♥♥تکه های قلب شکسته ی من♥♥♥♥

می خوام برات بنویسم.

اما موندم از چی و از کجا شروع کنم؟ 

از تو که بی رحمانه منو تنهام گذاشتی یا از خودم که عشق نداشتت را باور کردم؟

از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟ امشب از چی بنویسم بهار ؟ از دستهام که هر شب به سوی آسمان بلند می کردم  و از خدا به دعا تو را می خواستم ... از دلم که شکستی یا از نگاه غریبه ات ؟ از قلبی که مرا نخواست یا از قلبی که تو را خواست ؟

 

شاید در دادگاه عشق محاکمه بشم. اونجا تو را مقصر ندونند و به زود باوری قلب من که تو را بهترین ومهربان ترین عشق دنیا میدونست اتهام بزنند . شاید از اینکه زود دلبسته شدم و از همه وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم به نوعی گنهکار شناخته بشم. شایدم هم گناه را به گردن چشمهای تو بگذارن که هیچ وقت مرا ندید !!! چون که از انتخابش پشیمان شده بود .

انتخابی که یه روزی میگفت فقط آرش. میگفت من کاری به قسمت ندارم من فقط آرش میخوام ولی تنهام گذاشت و رفت.

گناه من هم باشه همین

که دوستت دارم

 

ولی تو  ازم بریدی رفتی از پیشم و دور و دورتر شدی حتی باهام خداحافظی هم نکردی!!

ای کاش هیچوقت بهار عشقتو باور نمیکردم...ای کاش به نامهربونی هات دل نبسته بودم تا امروز مجبور به تحمل تنهایی نمی شدم.

 

وقتی که اومدی تو قلبم نشستی و پنجره های عشق و باز کردی و معنای دل بستن رو بهم یاد دادی. اما زود رفتی و قسممون را شکستی.

رفتی و دلمو به آتیش کشیدی .تنها مرهمی که بر زخم قلب و روحم داره اشکهایی هستش که بی اختیار از چشمام میریزه چون که تو گریستن را با رفتنت بهم یاد دادی، همونطور که با اومدنت خنده را بهم یاد داده بودی...

خبر عقدتم از سمانه شنیدم. مبارکا باشه شاه بانوی آرش.

لعنت به من. لعنت به منی که وقتی گفتی آرش عشقمو بهت ثابت میکنم بهت اعتماد کردم و دل بستم به کسی که مثل آشغات رهام کرد.

خدایا شکستم

بدجور شکستم. تکه های قلب شکستمو از زمین بردار. دیگه خسته شدم خدا

مرگمو برسون.............



+نوشته شده در برچسب:,ساعتتوسط آرش | |